چرا تئاتر؟ | سجاد خلیل زاده

چرا تئاتر؟

تئاتر یگانه هنری است که ضبط نمی شود. مثل نقاشی امکان بازبینی ندارد. مثل شعر یا داستان در قالب واژه ها، ثبت نمی شود. حتی نمایش نامه را هم اگر به تنهایی به عنوان اثری هنری بپذیریم، (اثری ادبی مستقل) با این حال تمام مفهوم تئاتر نخواهد بود و برای مفهوم کلی نمایش، ماده ی خامی محسوب می شود، با وجود پیدایش سینما و تلویزیون و امکان ضبط لحظات و صحنه هایی نمایشی، باز هم کسی تئاتر را در قالب تصاویر نمی پذیرد. تئاتر اتفاقی است که در لحظه شکل می گیرد. مثل صبحی بهاری است که با تغییر فصل فراموش می شود. مثل لحظه ی سلحشوری و فداکاری است. مثل نگاه مهرآمیز مادرانه است که خاطره و امیدوارانه قدرشناسی از آن باقی می ماند. والا شکوه آن لحظه در همان لحظه می ماند. شاید به همین سبب نمایش نامه ای که بارها و بارها، اجرا شده است و همه زیر و بم آن را می دانند و شاید به اندازه ی بازیگران دیالوگ هایش را از بر هستند، باز هیجانی برای دیدن اجرای جدید آن وجود دارد. وجهی که بیان شد شاید باعث منحصر به فرد شدن هنر تئاتر باشد ولی الزاماً نشانه ی تعالی آن نیست.

تئاتر، آیینی ترین هنر جهان است. از زمان پیدایش، دست مایه ی نمایش آیین ها و سنت های مردمی بوده که آن را بازی و تماشا می کردند.

چه در یونان باستان که قهرمان نمایش ها، خدایان بودند و چه بعدتر که یگانه پرستی مفهومی عمیق برای بشر یافت، تئاتر با نشانه های دینی و آیینی، به اجرا درمی آمد. حتی بسیاری از آیین هایی که با تعاریف تئاتر شکل گرفت، امروز مفهومی مقدس برای بشر دارد و این قرابت های ملی و مذهبی هنر نمایش با آموزه های مردم به تنهایی تئاتر را تبدیل به هنری متعالی نکرده است که این خصیصه در انواع هنرهای دیگر نیز متجلّی است. شعر، داستان، نقاشی و … حتی سینما( هنر نوخاسته و جوان) هم شمولی از اخلاق و آیین ها را در خود دارند. اما خلوصی که در تئاتر وجود دارد، هرگز در انواع دیگر هنر دیده نمی شود. این قیاس شأن هنر متعالی در انواع دیگر را پایین نمی آورد.

هر تئاتری را که خلق می‌کنم، هر کارگاه نمایشی را که برگزار می‌کنم، و هر نمایشنامه‌ای را که می‌خوانم، آن را با این سوال آغاز می‌کنم: چرا تئاتر؟ واضح‌تر بگویم: ما در دوران مصرف‌گرایی زندگی می‌کنیم که هنر همواره زیر سوال است تا وجود خود را توجیه کند. با این حال سوال من چرا تئاتر؟ هیچ ارتباطی به توجیه و مشروعیت بخشی به ارزش هنر و واکنش هنری در قبال مقاصد سیاسی ضد انسانی ندارد. من نمی‌پذیرم که درگیر مباحث درباره‌ موضوعاتی چون “ارزش‌های اقتصادی و اجتماعی” هنر، “اقتصاد خلاق” و موضوعاتی از این قبیل شوم. چرا که تلاش برای پاسخ به این پرسش‌ها همیشه مرا به انگیزه‌ درونی انسان در پس آن‌چه انجام می‌دهیم پیوند می‌دهد.

در طول سال‌ها پرسش از خودم که چرا تئاتر؟، به شناسایی هفت نیاز اولیه‌ انسانی رسیده‌ام که معتقدم تئاتر آن را برآورده می‌سازد. در زبان عبری، ریشه‌ کلمه‌ هفت واژه‌ای است به معنای کامل یا پر بودن. من معتقدم که تئاتر با برآورده ساختن این هفت نیاز انسانیت ما را کامل می‌کند.

۱. همبستگی: از روند تمرین تا تجربه‌ اجرای زنده، تئاتر الگوی کارآمدی از همکاری، اجتماع و تعامل را به جهان عرضه می‌کند. این تئاتر را در دنیایی که تشویق به رفاه فردی و مصرف‌گرایی، ما را به سوی فروپاشی اقتصادی، زیست‌محیطی و فرهنگی پیش می‌برد، تبدیل به امری حیاتی می‌نماید. تئاتر برای شهروندان فضایی ایجاد می‌کند که بتوانند لذت با هم بودن را تجربه کنند.

۲. همدلی: یکی از قوی‌ترین کارهای تئاتری که دیده‌ام، نمایشی بود به اسم “رواندا ۹۴” که توسط گروهی از بازماندگان نسل‌کشی “رواندا” ساخته شده بود. در طول شش ساعت، این بازماندگان، شاهدان، نوازندگان و بازیگران داستان وحشتناک رویارویی ملتی با قتل عام را روایت می‌کردند. حضور فیزیکی این افراد که با تاریکی غیرقابل بیانی روبرو شده بودند، مرا از جدا کردن خودم از این تجربه بازداشت؛ من نمی‌توانستم خود را پشت حجاب محافظ تلویزیون یا سینما پنهان کنم. هنگام بیرون آمدن از تئاتر تغییر شکل پیدا کرده بودم. این نمایش حقیقتاً به من آموخت که نزدیکی، زنده بودن و بی‌واسطگی تئاتر به ما این اجازه را می‌دهد تا دنیای فرد دیگری را تجربه کنیم و هم عقلانی و هم احساسی درباره‌ آن‌ها بیاموزیم. تئاتر ظرفیت همدلی ما را نشانه گرفته و وسعت می‌بخشد.

۳. سرگرمی: نمی‌توان قدرت سرگرمی در تئاتر را نادیده و یا دست کم گرفت. ما همه به دنبال تنوعی در روال عادی زندگی‌مان هستیم. با سرگرم شدن، ما از موقعیت‌های روزمره می‌گریزیم و چشم‌انداز جدیدی نسبت به وجود خود پیدا می‌کنیم. یک کار تئاتری عالی که سرگرمی را با هنرمندی، هوش و چندوجهی بودن ترکیب می‌کند، حقیقت را درباره‌ وضعیت انسان فاش می‌نماید و الهام‌بخش ما می‌شود تا انسان‌های بهتری باشیم.

۴. شکوه نمایش: ما به عنوان انسان نیازمند چیزهایی بزرگ‌تر از خود هستیم. قدرت منحصربه‌فرد تئاتر در این حقیقت نهفته است که مقیاس تئاتر محدود به مقیاس جسم ماست و دیگر این‌که رویدادهای تئاتری درست در جلوی چشمان به صورت زنده و در لحظه رخ می‌دهند. هنگامی که پدیده‌های دیدنی روی صحنه رخ می‌دهند، نیروی‌ بالقوه‌ شگفت‌انگیزی که درون جسم ما نهفته است آشکار می‌شود.

۵. آیین: وقتی که پسربچه بودم، به خاطر خدا به کلیسا نمی‌رفتم- می‌رفتم تا با یک گروه بنشینم، زانو بزنم و بایستم. تکرار این رویداد جمعی با ایجاد یک وجه آشنایی و نظم به وجودم معنا می‌داد. طبیعت جمعی و آیینی رویدادهای تئاتری هم به شکل مشابهی به اشتیاق عمیق به مراسم آیینی در زندگی‌مان پاسخ می‌دهد. من در هر مقطعی از روند خلاقانه، از تمرین تا اجرا، به دنبال بزرگداشت این وجه از تئاتر هستم.

۶. درگیری تخیل: سال‌ها پیش یک نمایش کودک ساختم. در جایی از نمایش یکی از شخصیت‌های مونولوگی را اجرا می‌کرد که در آن داستان غرق شدن یک کشتی دزدان دریایی را به دنبال حمله‌ نهنگ روایت می‌شد. این داستان به سادگی با ذوق معمولی که در تئاتر کودک می‌توان یافت گفته می‌شد. پس از هر اجرا، بخش گفتگویی داشتیم که در آن از کودکان خواسته می‌شد قسمت مورد علاقه‌ خود در نمایش را اعلام کنند. تقریباً همیشه درباره‌ قسمتی که نهنگ به روی صحنه می‌آید صحبت می‌کردند. در آن نمایش نهنگ اصلاً نمود فیزیکی نداشت- بازیگر در حین اجرای این مونولوگ تنها درباره‌ آن صحبت می‌کرد.

این به من درس ارزشمندی داد. تئاتر روی صحنه اتفاق نمی‌افتد، بلکه در ذهن تماشاچی به وقوع می‌پیوندد. تئاتر خوب با ترغیب تماشاچیان به ساختن دنیایی در اطراف آن‌چه روی صحنه اتفاق می‌افتد به کمک تخیل‌شان، آن‌ها را به شرکت خلاقانه در نمایش دعوت می‌کند. تئاتر به تماشاچیان اجازه می‌دهد در رابطه با آن‌چه به آن‌ها ارائه می‌شود، به جای دریافت‌کنندگان منفعل، خالقانی فعال باشند.

۷. تحول: تئاتر در اساسی‌ترین وجه خود درباره‌ تحول است. بازیگر توسط نقش متحول می‌شود. شخصیت با صحنه تحول می‌یابد. تماشاچیان از تجربه متحول می‌شوند. در تئاتر اطمینان پیدا می‌کنیم که تحول امکان‌پذیر است.

من اغلب نمایش‌هایی را انتخاب می‌کنم که به دنبال ماجراجویی در قلمروهای ناشناخته نامانوس هستند. اشتیاق یافتن رویکردهای تازه به اجرا، ارائه‌ دیدگاه‌های جایگزین، به زیر سوال بردن عرف و مرز‌ها را به عقب راندن است که مرا به پیش می‌برد. در کندوکاو اعماق ناشناخته‌ها، این‌ها لنگر من هستند. این‌ها به من یادآوری می‌کنند که پیگیری نوآوری در تئاتر در واقع تلاشی است برای بازیابی قدرت تئاتر و نوسازی شکل شکوهمند باستانی آن. تعریف اصلی واژه‌ رادیکال، ارتباط با ریشه یا ناشی شدن از ریشه است و کار من به عنوان کارگردان، همین است.

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.