نگاه متفاوت به زندگی!
تاویل سادس: نگاه متفاوت به زندگی!
تصویر: در مسیر ابتلاء
این ششمین نوشتار از هفت شرح است و خواستم کمی از پنج نگاه قبلی فاصله بگیرم. و شرح از تصویری دهم که در مقیاسی بزرگتر که با چشم سر قابل دیدن نیست بنویسم.
ما باید به همه چی نگاه امتحانی داشته باشیم. ما همین الآن با این متنی که در حال نگاریدن آن هستم و برایتان می خوانم داریم امتحان میشویم. الآن این یکی از مراحل امتحان ماست که این حرفها به گوش ما برسد! ما در زندگی عادی خودمان دائماً که در امتحان به سر نمیبریم. به همین دلیل غفلت داریم در اینکه حیات ما واقعاً اساساً همهاش امتحان است. شما مثلاً در زندگی دنیایی خودتان ماشین میخرید، کسی به شما ماشین میفروشد، امتحانی به شما ماشین نمیفروشد که.
واقعاً ماشین فروخته. شما وقتی که ماشین میخرید امتحانی که ماشین نمیخرید. واقعاً ماشین خریدید. انتخاب کردید. بعد میخواهید بروید مسافرت، از اینجا میخواهید بروید تهران، امتحانی که یک جاده را انتخاب نمیکنید که، واقعاً یک جادهای را انتخاب میکنید میروید. بله آن لحظهای که آقای افسر راهنمایی دارد از شما امتحان میگیرد که ببیند گواهینامه به شما بدهد یا نه، وقتی که میگوید ترمز بکن، امتحانت دارد میکند، میگوید برو، دارد امتحانت میکند. یعنی آن لحظه فقط، بقیۀ لحظهها را در امتحان نیستی.
ما در زندگی عادی خودمان دائماً که در امتحان به سر نمیبریم. به همین دلیل غفلت داریم در اینکه حیات ما واقعاً اساساً همهاش امتحان است. هر اتفاقی بین تو و خدا میافتد امتحان توست. دارد تو را امتحان میکند.
پول به تو داده، این پول مال تو نیست، امتحان تو است. پول نداده؟ امتحان تو است. فقر واقعیت جدّیای ندارد. بیماری به تو داده این امتحان تو است. تو واقعاً بیمار هستی یک موضوع فرعی است نسبت به اینکه تو داری امتحان میشوی با بیماری.
من نمیگویم بیماری نیست. چرا هست. نمیگویم واقعاً این پولی که شما داری نداری. چرا داری واقعاً. ولی اینکه این پول را داری فرع این ماجراست که شما داری امتحان میشوی.
شما این استعداد را داری شما داری با این استعداد امتحان میشوی. نگاه امتحانی به همه چی داشته باشیم. خود خداوند متعال همین را میفرماید. «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ»؛ ببینید، نگویید که آدمها اول بچه هستند، بعد نوجوان میشوند، بعد جوان میشوند، بعد میانسال، بعد پیر میشوند. تو رو خدا اینجوری نگاه نکنید به زندگی.
این یک نگاه سطحی است فدایتان بشوم. اینجوری بگو، بگو خدا یک مدت آدم را در نوجوانی امتحان میکند. بعد نوجوانی را میگیرد، با جوانی امتحان میکند. بعد جوانی را میگیرد، با میانسالی امتحان میکند. بعد میانسالی را میگیرد، با پیری امتحان میکند. این نگاه نگاه درستی است. نگاه واقعبینانه است.
خدا جالب است، برای من خسته نمیشود از امتحان گرفتن. خیلی جالب است. شما هم لبخند بزنید اشکالی ندارد. خسته نمیشود. امروز یک سری از شما امتحان گرفته، شکست خوردی، پیروز شدی، پشت سرهم درب داغون کردی، گرفتی خوابیدی، تا بیدار میشوی خدا شروع میکند امتحان را. آقا، خدایا، وایستا ما بیدار شویم، یک آبی به صورتمان بزنیم.
میفرماید نه در همین آب به صورت زدن ما یک امتحانی میکنیم. حالا میخواهی چهکار کنی؟ حالا برو تا به تو بگویم. میروی تق میخوری زمین. بیا.
البته امتحانهای بیصدا داریم اینجا تق داشت. درست است؟ امتحانهای بیصدا هم هست. میروی شیر آب را باز میکنی آب میآید توی دست تو. نه مثل اینکه این دفعه امتحان نمی گیرد نه چقدر آب لطیف است و آب و شستی و تمام شد و نه این دفعه مثل اینکه نه؛ این هم امتحان بود.
آدم حسابیها میبینند، این یک امتحان است، تا آب میریزند به صورتشان میگویند خدایا «الحمدلله الّذی جَعَلَ الماءَ طَهوراً»؛ میخواستی امتحان کنی من شعور دارم؟ معرفت دارم؟ دوزار آدم هستم؟ حیثیت دارم، شرف دارم؟ ببینم این آب لطیف است، تشکر کنم؟
فهمیدم! امتحانهای بی سر و صدا داریم، امتحانهایی که تق صدا دارد. هر دویش امتحان است.
تو رو خدا یک کمی با امتحان زندگی کنیم. «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ»!
پاورقی:
[1] ابتلاء= امتحان، آزمودن، آزمایش
[2] نگاریدن= تحریر کردن
[2] الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ= آیه 2 سوره ملک؛ خدایی که مرگ و زندگانی را آفرید که شما بندگان را بیازماید.
[2] تق= صدایی که از شکستن چیزی یا برخورد دو جسم سخت یا افتادن جسمی به وجود می آید.
[2] الحمدلله الّذی جَعَلَ الماءَ طَهوراً= وضوی امیرالمؤ منین (علیه السلام): «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ و الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی جَعَلَ الْماءَ طَهوراً وَ لَمْ یَجْعَلْهُ نَجِساً»
دیدگاه خود را بیان کنید